ویژگی های یک روستای موفق
یکی از مهمترین و بارزترین ویژگی یک جامعه یا روستای ایده ال، سطح فرهنگ افراد آن جامعه یا روستا می باشد.این خصیصه ارتباط مستقیم و تنگا تنگی در توسعه یافتگی و پیشرفت همه جانبه یک جامعه کوچک یا بزرگ خواهد داشت. فرهنگ غنی فقط در سواد خلاصه نمی شود بلکه مدارج علمی یکی از خصوصیات مهم اینگونه جوامع می باشد.در جوامعی که سطح فرهنگ و آگاهی مردم بالا باشد، افراد علاوه بر تلاش در جهت ارتقاء مادی و معنوی زندگی خانوادگی، برای پیشرفت محیط اجتماعی خود نیز تلاش مستمر دارند. (محیط خانه و اجتماع را لازم و ملزوم یکدیگر می دانند .)
در فرهنگ دینی ما نیز به این امربسیار توصیه شده است . ما با خواندن قرآن و از طریق سیره و روش پیامبران و امامان در می یابیم که یکی از صفات انسانهای مومن، از خود گذشتن و به دیگران پرداختن می باشد. یعنی انسانهای مومن پس از خودسازی به این نتیجه می رسند که باید به دیگران کمک کنند تا به تکامل برسند، انسانهای با فرهنگ انسانهایی هستند که فقط به خود و خانواده خود فکر نمی کنند بلکه جامعه را نیز در کنار خود و خانواده قرار می دهد و تلاش می کند علاوه بر آسایش و آرامش خود و خانواده ، آسایش و آرامش اجتماعی که در آن زندگی می کند را نیز فراهم نمایند.
چند مثال ساده شاید ما را در فهم این مطالب یاری نماید:
مثال اول: همه ما کم و بیش از نقش رعایت بهداشت در سلامت جسم و روح آگاهی داریم. به همین منظور سعی و تلاش خود را در جهت پاکیزگی محیط خانواده و منزل خود به عمل می آوریم.اگر این خصوصیت را از محیط خانوادگی به محیط اجتماعی خود انتقال دهیم و پاکیزگی محیط اجتماعی را مؤثر در سلامت جسم و روان بدانیم این حرکت نشان دهنده ارتقاء فرهنگی می باشد.برای نمونه، اگر ریختن زباله در محیط خانه باعث آلودگی می شود، ریختن آن در خیابان هم باعث آلودگی خواهدشد.نتیجه می گیریم افراد با فرهنگ و آگاه از ریختن زباله در محیط اجتماعی خودداری می کنند.
مثال دوم: همه ما تلاش میکنیم که رفاه و آسایش در زندگی ما حاکم باشد، در همین راستا سعی می کنیم ، تا منزل خوب همراه با تمام امکانات در اختیار داشته باشیم.اگر این تفکر را به اجتماع خود انتقال دهیم یعنی محیط اجتماعی خود را مانند خانه خود بدانیم و برای عمران و آبادانی محیطی که در آن زندگی می کنیم تلاش و کوشش نماییم و با مسئولین محلی همگام باشیم توسعه و آبادانی با حداقل زمان بدست خواهد آمد. و این هم از نشانه های پیشرفت فرهنگی می باشد.
مثال سوم: در مسائل تربیتی نیز باید همین گونه فکر کنیم، یعنی همان قدر که تلاش می کنیم فرزندان صالح و مفید به جامعه تحویل دهیم، به همان اندازه باید برای تربیت فرزندان جامعه خود نیز تلاش نماییم.چون ما هرچه قدر تلاش کنیم و فرزندان خوب تربیت نماییم ولی جامعه ، جامعه ای سالم نباشد فرزندان ما را نیز به تباهی خواهد کشاند.پس در این مورد نیز باید احساس مسئولیت کرده و علاوه بر تربیت فرزندان خود، در جهت تربیت نوجوانان و جوانان جامعه ای که در آن زندگی می کنیم تلاش نمائیم.و نمونه های فراوان دیگر……
خداوند تبارک و تعالی انسان را موجودی اجتماعی آفریده وانسانها بسیاری از نیازهای ضروری زندگی خود را از طریق افراد دیگر برآورده می نمایند. اگر قرار بود هرکس به فکر خود و خانواده خود باشد نیاز به زندگی اجتماعی نبود، هر کس می توانست در گوشه ای از دنیای پهناور مکانی برای زیستن انتخاب نماید و به تنهایی زندگی نماید.
لازم به ذکر است، نگاه تک بعدی به اجتماع یک نوع عقب ماندگی فرهنگی است. برای مثال اگر حل مشکلات یک جامعه یا یک روستا را فقط در عمران و آبادانی خلاصه نماییم خود یک اشتباه بزرگی است.چون اجتماع را باید یک واحد به هم پیوسته دانست که هر قسمت آن به صورت متوازن باید رشد نماید.
در پایان نتیجه می گیریم انسانهای با فرهنگ ، همانقدر که به خود و خانواده خود توجه دارند به اجتماع خود نیز اهمیت می دهند و برای توسعه و آبادانی محیطی که در آن زندگی می کنند سعی و تلاش فراوان به عمل می آورند.
حال هر یک از ما باید خودمان را با این ویژگی ذکر شده بسنجیم.اگر این خصوصیت به صورت کامل در ما هست پس باید به خودمان ببالیم. اگر اندکی از این خصوصیت در ما نهادینه شده است تلاش کنیم تا آن را کامل در خود پرورش دهیم.و اگر فقط به خود و خانواده خود توجه داریم و به جامعه خود بی توجه ، باید متاسف باشیم و تلاش وافر نماییم تا این فرهنگ را در خود به شکوفایی برسانیم. چون کمک به همنوعان و جامعه ،یکی از نشانه های حرکت به سمت تکامل و به خدا رسیدن می باشد.
در فرهنگ دینی ما نیز به این امربسیار توصیه شده است . ما با خواندن قرآن و از طریق سیره و روش پیامبران و امامان در می یابیم که یکی از صفات انسانهای مومن، از خود گذشتن و به دیگران پرداختن می باشد. یعنی انسانهای مومن پس از خودسازی به این نتیجه می رسند که باید به دیگران کمک کنند تا به تکامل برسند، انسانهای با فرهنگ انسانهایی هستند که فقط به خود و خانواده خود فکر نمی کنند بلکه جامعه را نیز در کنار خود و خانواده قرار می دهد و تلاش می کند علاوه بر آسایش و آرامش خود و خانواده ، آسایش و آرامش اجتماعی که در آن زندگی می کند را نیز فراهم نمایند.
چند مثال ساده شاید ما را در فهم این مطالب یاری نماید:
مثال اول: همه ما کم و بیش از نقش رعایت بهداشت در سلامت جسم و روح آگاهی داریم. به همین منظور سعی و تلاش خود را در جهت پاکیزگی محیط خانواده و منزل خود به عمل می آوریم.اگر این خصوصیت را از محیط خانوادگی به محیط اجتماعی خود انتقال دهیم و پاکیزگی محیط اجتماعی را مؤثر در سلامت جسم و روان بدانیم این حرکت نشان دهنده ارتقاء فرهنگی می باشد.برای نمونه، اگر ریختن زباله در محیط خانه باعث آلودگی می شود، ریختن آن در خیابان هم باعث آلودگی خواهدشد.نتیجه می گیریم افراد با فرهنگ و آگاه از ریختن زباله در محیط اجتماعی خودداری می کنند.
مثال دوم: همه ما تلاش میکنیم که رفاه و آسایش در زندگی ما حاکم باشد، در همین راستا سعی می کنیم ، تا منزل خوب همراه با تمام امکانات در اختیار داشته باشیم.اگر این تفکر را به اجتماع خود انتقال دهیم یعنی محیط اجتماعی خود را مانند خانه خود بدانیم و برای عمران و آبادانی محیطی که در آن زندگی می کنیم تلاش و کوشش نماییم و با مسئولین محلی همگام باشیم توسعه و آبادانی با حداقل زمان بدست خواهد آمد. و این هم از نشانه های پیشرفت فرهنگی می باشد.
مثال سوم: در مسائل تربیتی نیز باید همین گونه فکر کنیم، یعنی همان قدر که تلاش می کنیم فرزندان صالح و مفید به جامعه تحویل دهیم، به همان اندازه باید برای تربیت فرزندان جامعه خود نیز تلاش نماییم.چون ما هرچه قدر تلاش کنیم و فرزندان خوب تربیت نماییم ولی جامعه ، جامعه ای سالم نباشد فرزندان ما را نیز به تباهی خواهد کشاند.پس در این مورد نیز باید احساس مسئولیت کرده و علاوه بر تربیت فرزندان خود، در جهت تربیت نوجوانان و جوانان جامعه ای که در آن زندگی می کنیم تلاش نمائیم.و نمونه های فراوان دیگر……
خداوند تبارک و تعالی انسان را موجودی اجتماعی آفریده وانسانها بسیاری از نیازهای ضروری زندگی خود را از طریق افراد دیگر برآورده می نمایند. اگر قرار بود هرکس به فکر خود و خانواده خود باشد نیاز به زندگی اجتماعی نبود، هر کس می توانست در گوشه ای از دنیای پهناور مکانی برای زیستن انتخاب نماید و به تنهایی زندگی نماید.
لازم به ذکر است، نگاه تک بعدی به اجتماع یک نوع عقب ماندگی فرهنگی است. برای مثال اگر حل مشکلات یک جامعه یا یک روستا را فقط در عمران و آبادانی خلاصه نماییم خود یک اشتباه بزرگی است.چون اجتماع را باید یک واحد به هم پیوسته دانست که هر قسمت آن به صورت متوازن باید رشد نماید.
در پایان نتیجه می گیریم انسانهای با فرهنگ ، همانقدر که به خود و خانواده خود توجه دارند به اجتماع خود نیز اهمیت می دهند و برای توسعه و آبادانی محیطی که در آن زندگی می کنند سعی و تلاش فراوان به عمل می آورند.
حال هر یک از ما باید خودمان را با این ویژگی ذکر شده بسنجیم.اگر این خصوصیت به صورت کامل در ما هست پس باید به خودمان ببالیم. اگر اندکی از این خصوصیت در ما نهادینه شده است تلاش کنیم تا آن را کامل در خود پرورش دهیم.و اگر فقط به خود و خانواده خود توجه داریم و به جامعه خود بی توجه ، باید متاسف باشیم و تلاش وافر نماییم تا این فرهنگ را در خود به شکوفایی برسانیم. چون کمک به همنوعان و جامعه ،یکی از نشانه های حرکت به سمت تکامل و به خدا رسیدن می باشد.